از بوی خاک خیس...

فردا صبح، راهی جایی هستم که محدودیت اینترنت دارم. احتمالا فقط در حد ضرورت و با اصرار بتونم برای ارتباط با دانشگاه استفاده کنم، فلذا بلاگفا اصلا نخواهم آمد. گفتم اینجا بگم که ایجاد نگرانی نشه (اگه، احتمالا، ممکنه که بشه).

دیگه اینکه... حالتون خوش باشه ان شاالله... رنگ به رنگ و زیبا مثل پاییز...🍂🍁🍃

بچه هایی که تولداتون تو پاییزه مبارک باشه. پیشاپیش زمستونیا هم مبارک باشه جاست این کِیس. امیدوارم تو سال پیش روتون، اینها: 🐛 رو به اینها: 🦋 تبدیل کنین...

اینم چند تا آهنگ پاییزی زیبا تقدیم به شما:

Morteza Pashaei | Boghz ()
Shadmehr Aghili | Ay Nemidooni ()
Farzad Farokh | Havaye To ()
Homayoun Shajarian | Man Koja Baran Koja ()
Marjan Farsad | Porteghale Man ()
Ali Sorena | Hala Vaghte Khaab Nist ()

ادامه نوشته

تغییرات!

این روزایی که خونه بودم، خیلی تفاوت‌های محل و همسایه ها به چشمم اومد. یکی از بارزترین تفاوت‌ها اینه که تعداد جیغ و دادهایِ واحد بالایی در طولِ روز، بیشتر شده،.. تعداد دعواهای وحشتناک سر شب، از همسایه های روبرویی که عمدتا سر پارک، حقوق همسایگی، یا همچین چیزیه هم بیشتر شده... و همینطور بطرز عجیبی تعداد سگ مستی ها و فریاد های نیمه شب و نعره های همسایه های کوچه پشتی هم بیشتر شده!.....

ادامه نوشته

اوربیتال

در حالیکه با نورعین، هر دو، دو طرف صورتشونو فشار میدادن و آخ گویان از خنده نفس میزدن، با نیم نگاهی به اونای دیگه که یکیشون شکم درد گرفته بود و اونیکی که هنوز قرمز بود و تری چشماشو میگرفت، بهم گفت: "خوش بحال نورعین که همیشه اینقدر میخندونیش..."

امروز هم اینو یادآوری کرد.. و تو فکر بودم... بعنوان کسی که رسما دو بار مهمون 'ت' شده و برای بار سوم رهسپاره، تا این حد موجبات خنده و شادی دیگران بودن یذره عجیب... یا... لااقل باگ خلقت نیست؟... اینا... اصلا میتونن منو توی یکی از اون وضعیتها تجسم کنن، که اشک خود پرستارو در می آورد؟...

خود

امروز بعد از کلی حرف زدن، وسط یه جمله ای یهو سکوت کردم و خیره شدم به کفپوش چوبی.
گفت "چی شد؟"
گفتم "هیچی. خسته شدم."...

+ دلم برای خودم تنگ شده. «خود»ی که بشناسمش.

ادامه نوشته

ماستمالی نوین

نوشته:"خیلی‌ها فکر می‌کنن درمان یعنی خلاص شدن از همه دردها. ولی درمان واقعی یعنی یاد بگیری با درد زندگی کنی بدون اینکه فلجت کنه.
یعنی درد باشه، ولی تو همچنان بتونی مسیرت رو ادامه بدی و انتخاب کنی."

دیگه چرت و پرت نگید دیگه؛ درمان، یعنی درمان. حالا اینکه این درمان اونقدر سخت و نشدنی و نایاب یا طولانی شده که مجبوریم بسختی یا با مسکن ادامه بدیم، معنیش این نیست که معنای لغوی و معنویِ کلمات رو عوض کنید و گول بمالید سر خودتون و ما.

کاروان سرا

توی خواب، در حالیکه بازم یه عالمه آدم نامربوط ریخته بودن دور و برم، یکی از افراد فامیل رو در آغوش گرفته بودم، میزدم پشتش و بهش میگفتم "آخيش فلانی خوب شد دیدمت.. چقدررر اومدی به خوابم.. تو رو خدا نیا دیگه!" و بیدار شدم و دیدم همونم که خواب بود!

نیایین دیگه!