این روزایی که خونه بودم، خیلی تفاوت‌های محل و همسایه ها به چشمم اومد. یکی از بارزترین تفاوت‌ها اینه که تعداد جیغ و دادهایِ واحد بالایی در طولِ روز، بیشتر شده،.. تعداد دعواهای وحشتناک سر شب، از همسایه های روبرویی که عمدتا سر پارک، حقوق همسایگی، یا همچین چیزیه هم بیشتر شده... و همینطور بطرز عجیبی تعداد سگ مستی ها و فریاد های نیمه شب و نعره های همسایه های کوچه پشتی هم بیشتر شده!.. تقریبا هر شب برنامه دارن و تا ۳ مستن و عربده میزنن. نسبت به خیلی از این صداها میتونم هنوز آرامش بی حسمو حفظ کنم و بی خیال باشم... اما صدای به در کوفتن های ساعت ۳ و ۴، از خیلی دور، که توی دو سه تا کوچه طنین میندازه استرس هولناکی میندازه به وجودم. صدای ضربه زدن به در و تخته برای نمیدونم یک کار شبانگاهی بی موقع، جفت‌گیری گربه روی ایرانیتها، یا مثلا خالی کردن سطل نیست. واضحا صدای ممتدِ به در کوفتنه. دری فلزی، و گاهی شیشه دار... تا ۵ دقیقه یا حتی بیشتر... حتی گاهی صدای آدمی هم وسطش میاد. و من همیشه خودکار فکر میکنم کی گیر کرده جایی؟ یا کی بیرون مونده؟... چند بار سعی کردم به پلیس زنگ بزنم ولی نمیدونستم اصلا چی باید بگم؟ بگم صدا از کجا میاد در حالیکه خودم نمیتونم از جام پاشم ببینم؟... چرا صدای کس دیگه ای نمیاد مثلا آدمایی که به منبع صدا نزدیکترن؟... اینجور وقتا فقط خدا خدا میکنم که اتفاق بدی نباشه، من اشتباه شنیده باشم، یا آدمای فواصل نزدیکتری هستن،.. ولی گوشم به پنجره ست، صدا میخوابه و من و ضربان قلبم هم میخوابیم..

کاش بارون بیاد و اون همسایه شنگولی که همیشه تا بارون میاد آهنگهای کوچه بازاری رو قاطی با حسین حسین، و آهنگای ترکی یا کردی با صدای بلند پخش میکرد، و منو یاد ضرب المثلِ آب و سربالا و ابوعطا مینداخت،.. لااقل صدای 'ضبطشو' بلند کنه. از جیغ و فریاد و دعوا و نعره بهتره. بارونم که هست. خوب میشه.