خود
امروز بعد از کلی حرف زدن، وسط یه جمله ای یهو سکوت کردم و خیره شدم به کفپوش چوبی.
گفت "چی شد؟"
گفتم "هیچی. خسته شدم."...
+ دلم برای خودم تنگ شده. «خود»ی که بشناسمش.
موقت:
++ کاش میتونستم بی گناهی ذات آدم رو اثبات کنم. برای چی اینهمه کشیدم؟ کاش لااقل روزی میرسید که حجم دردی که تحمل کردم به یه دردی میخورد، نمی دونم... یه چیزی بالاخره ازش میزد بیرون. یه چیزی. برق مثلا. یا ژله توت فرنگی!... یا قرص ضد اسهال!... هر چیزی!...
+++ دیروز تنها کسی که با 34 سال سن از «نوجوان»ها دفاع کرد من بودم. جلوی کسایی که ادعا میکردن از یک «مستند علمی» فهمیده اند که «نوجوان ها سیم کشی مغزشون قاطی و اتصالی داره» و روی استنادش با جمله ی «عللللمی بوداااا» تاکید میکردن! گفتم منم اون مستند «علمی!» رو همراه با شما دیده ام و یارو نگفت «سیم کشی» و «اتصالی»! تصویری که دیدید، تصویر سیناپسهای مغز بود و گفت که مغز در نوجوانی «سیناپس»های خیلی خیلی زیادتری میزنه. که اون هم پیش زمینه ی ایجاد ظرفیت اصلی برای رشد، نبوغ و خلاقیته. نوجوانی همون سن اختراع و اکتشاف و احساس و ریسک و ساخته. همون نقطه ایه که یک نسل اگر بستر فرهنگی، تربیت و جامعه ش مناسب باشه میتونه نشون بده چقدر از نسل قبل از خودش بهتره. اگر هم نامناسب باشه دقیقا ممکنه برعکس بشه و افول کنه، تنزل کنه و از بین بره. این نقص نیست، طبیعته. و اتفاق برجسته ای هم هست. جرقه هایی که دیدید سیناپسن و نه اتصالی!، و فرایندی مسخره، غیر جدی، حالی به حالی، بی معنی، یا نشانه ی «قاطی داشتن» هم نیست.
ولی چرا من از نوجوان و نوجوانی دفاع کردم؟ بعضی از افراد اون جمع چند سال از من کوچکتر و بعضی چند سال بزرگتر بودن. چرا مثل بقیه شون نوجوان و نوجوانی رو متهم به دیوانگی و بی عقلی نکردم؟... بی سواد شاید باشن! اما بی عقل، اون هم دقیقا به دلیل رشد بیولوژیکی نه. ... چرا این کارو کردم؟ آیا بطرز رقت انگیزی هنوز کوچیک مونده ام؟ از نوجوانی رد نشده ام؟ آیا فقط از خودم دفاع میکردم؟....
کریس چیزای دیگه ای میگفت.
اما این فکر رهام نمیکنه که نکنه آره؟
این فکر رهام نمیکنه که اگر «بزرگ» شده بودم، به "سیم کشیشون اتصالی داره"، فقط میگفتم «بله...» و قاه قاه میخندیدم....
این فکر رهام نمیکنه که «کاش به اندازه افراد همون جمع، احمق بودم،
اما بزرگ شده بودم».
------------
++++ این فکر رهام نمیکنه که «شاید اونها همه راست میگن، و اونی که احمقه، خودم هستم.»